امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

دنیای این روزای من

22 و 23 ماهگی

22 ماهگی - عیدت مبارک عید باشه و ما گل نکاریم؟ گل نخریم؟ برای باغچه مامانی ، برای هفت سین خودمان. بوی این گلها جان جفتمان را تازه کرد: عیدی ای که مامانی و بابایی عباس بهت دادند غافل گیرت کرد حسابی ! اینقدر ذوق کردی که حدسش سخت بود! تا تهران هم رفتیم : این هم عیدی هایی که مامان خودش درست کرد تا تو به مهمونهای کوچولوی عیدمون بدی:   23 ماهگی بعضی روزها دست هم را میگیریم و میریم کتاب میخریم. اینجا یکی از جاهایی هست که دوست داریم.تو هم برای خودت خوب میچرخی: بعضی روزها هم بازی هست و هم آموزش. کودکان دو ساله توانایی کار کردن با بیش از دو رنگ را ندارند به همین خاطر ما هم این د...
16 فروردين 1393

کتابهای خوب برای یک تا دو ساله ها

به عنوان کسیکه از 15 سالگی دستی به قلم دارد و کتابهای زیادی تا امروز خوانده و در حوزه اربیات داستانی فعال بوده ، سیر در کتابهای کودک برایم همیشه و حتی قبل از مادر شدنم اهمیت داشته. ولی کتابهایی که بعد از به دنیا آمدن تو خونده ام دو دسته بودند. یکی اونهایی که برای من مادر خوب بود و یکی اونهایی که برای تو  خوب بود. کتابهای من: همیشه سعی کنیم وقتی کتابی رو برمیداریم برای کودکمون بخونیم ، اسم نویسنده و ناشر رو بلند بخونیم و بگیم نویسنده اش ... هست و ناشرش ... هست. به سن کودکتون اهمیت ندین . وقتی به حرف بیفته میبینید یه روز که خودش کتاب برداشته بدو بدو میاد پیشتون و میگه مامان نویسنده اش کیه؟! خب حالا کتابهای خوبی که پسرم ...
11 فروردين 1393

13 و 14 و 15 ماهگی به روایت تصویر و کلمه

 13 ماهگی توی این سن : میدوی - توپ رو با پاهات شوت میکنی- دراز کش از پله بالا میری اما ایستاده و مثل ادم بزرگها از پله پایین میای   بعد از انتخابات ریاست جمهوری - مردم به خیابونها ریختن و ماهم رفتیم بلوار سجاد و پیروزی روحانی رو جشن گرفتیم . تو اما خواب بودی و توپ هم تکونت نمیداد! نیمه شعبان - جشن هرساله های که سر کوچه مامانی برگزار میشه و من تو رو برای دومین سال بردم.   14 ماهگی یادت دادم دستت رو به دیوار بگیری و ایستاده از پله بالا و پایین بری.   به دنیا اومدن دلارام: ملاقات دلارام و بهناز جون: عادت تلفن جواب دادنت و ایو گفتنت. چه زود داری بزرگ میشی مرد کوچکم... ...
15 شهريور 1392

شکرنامه یک سالگی

چیزهای خوب و زیادی هست که باید بعد از یک سالگی تو خدارو شکر کرد. خدارو شکر میکنم برای:   سالم و چاقالو به دنیا اومدی زردی نداشتی کولیک نداشتی خوابت به موقع و زود و سر دو ماهگی تنظیم شد نگران غلت زدن و سینه خیز و نشستنت نشدم و خودت زودی همه این کارهارو کردی زارزویلا که مخصوص بچه های زیر یک ساله و خیلی هم شایع نگرفتی دندونات به موقع درومد زود راه رفتی درسم رو با معدل خوب همراه با مواظبت از تو کمک مامان خوبم و عزیز جون به یه جاهایی رسوندم پدرت مثل خیلی از مردهای دیگه نسبت به کارهای تو بی تفاوت نیست و کمکم میکنه همه مون تا این لحظه سالمیم- اون مثلث که قبلن صحبتش رو کردم و.... بخاطر تمام لحظاتی که خوشبختیم و میخند...
5 تير 1392

تولد ، تولد ، تولدت مبارک - یک سالگی

تا 12 ماهگیت تو این توانایی ها رو داری: راه رفتن دویدن از پله بالا و پایین رفتن با موبایل و آیپد میتونی از روی عکسهای سیو شده در گوشی به ببا یا من یا خاله زهرا و عمه زنگ بزنی دایره کلمات: بابا- بده - بیا - نه - با (آّّب)- چش (چشم)- ایو (الو)- میو(صدای گربه) - هاپو- پیشی- دَ(دست) عکس از دویدنت: تولد رهام:     اولین سالی که برای بابا ، روز پدری براش گرفتیم با یک شمع رو کیکش که عدد یک رو نشون میده. خدا بابا مهدی رو برای جفتمون 120 ساله کنه و نگهدارش باشه:   کیف گردنت میندازی و توی خونه برای خودت میچرخی: اولین عروسی ای که با پای خودت اومدی - 26 اردیبهشت از دردسرهای زود راه افتا...
16 خرداد 1392

11 ماهگی

تو وقتی بابای عمو پژمان رو برای اولین بار میبینی: در ادامه تهران گردی های مامان و مامان بزرگ و تو برای کار مامان تو دانشگاه شهید بهشتی ، یک روز که ناهار رفتیم طبقه پنجم پاساژ قایم که یک رستوران گالری بود: میشه اردیبهشت باشه و با شکوفه ها عکس نگرفت؟     **** تو و آشنایی ات با حیوانات: گربه هارو دوست داری و هر روز میبینی . بابایی 3 تا بچه گربه رو از روزی که من تو رو به دنیا آوردم تو حیات خونه بزرگ میکنه همزمان و تو  دیگه به دیدنشون عادت داری. اولش رابطه ی خیلی خوبی با هاپوها نداشتی. اما ارتباط صمیمی رهام رو که با اونها دیدی ، ترست ریخت . مرسی رهامی ، مرسی نرگسی. شجاع شدی و به این روز افت...
15 ارديبهشت 1392
1